داستانی در رابطه با نماز

داستان های نماز

 

داستان : استخوان بی نماز

شخصی به رسول خدا(ص) از تنگدستی شکوه کرد حضرت فرمود: مگر نماز نمی خوانی

عرض کرد یا رسول الله من ۵ وقت نماز را با شما می خوانم حضرت فرمود مگر روزه نمی

گیری عرض کرد ۳ ماه در سال روزه می گیرم جناب فرمود مگر امر خدا را نهی و نهی خدا

را امر می کنی عرض کرد نه رسول الله(ص) فرمود :

آیا به کدام گناهی مبتلا هستی خطای کردی عرض کرد نه من به خدا وجناب شما رفتار کردم

پیامبر تعجب کرد به فکر فرو رفت ناگهان رب العالمین نازل شد عرض کرد یا رسول الله

فرموده: جهت تنگ دستی این مرد آن است که در همسایگی در آن باغ گنجشگی در شاخه ی

درختی آشیانه کرده ودر آن آشیانه استخوان بی نماز می باشد شومی آن استخوان این مرد را در

فقر وتنگدستی فرو برده رسول خدا پیغام خدا را به آن مرد بیان کرد آن مرد رفت وآن استخوان

را از آشیانه گنجشک برداشت وبعد از آن زندگی او بهتر شد ورزق و روزی او بیشتر شد و

شادی دوباره به آن خانه برگشت

منبع: http://arezooyeasmani.mihanblog.com/post/182



نظرات شما عزیزان:

متینه 
ساعت15:22---25 آبان 1390

سلام وای چه وب خوبی داری لینکت کردم ممنون

ممنون از لطفتون حتما به وبلاگ شما هم سر میزنم



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:,ساعت14:56توسط ر.ع | |